loading...
شهر سازی

رضا پیوسته بازدید : 82 سه شنبه 25 بهمن 1390 نظرات (0)

معرفی شهرهای بزرگ جهان

"برزیلا" پایتخت کشور برزیل با جمعیتی برابر با 2.333.108 نفر است.[۱]. این شهر در ناحیهِ فدرال برزیل واقع است و بلدیل برنامه‌ریزی شهری ، معماری خیره کننده‌اش و رشد جمعیت سریعش مشهور است .در انگلیسی، تفکیک‌کننده در i اغلب حذف می‌شود و نام آن بصورت Brasilia' نوشته می‌شود.

·          

 مكان

Government buildings in downtown Brasília

برزیلا در یک ناحیهِ فدرال توسطJuscelino Kubitschek در داخل ‌ایالت گویاس ایجاد شد. در شرق ناحیه رودخانهِ پرتو و در غرب آن رودخانهِ دسکوبرتو قرار دارد. برزیلا در پلانالتو بر روی فلاتی با ارتفاع 1000 متر واقع است. فاصلهِ برزیلا از گویانیا 207 کیلومتر، از سالولدور 1.531 کیلومتر، از ریو دی یانیرو 930، از بلو هریزانت 716 و از سائو پائولو بیش از 1.015 کیلومتر است.

آب و هوا

برزیلا زمستان‌های خشک و تابستان‌های مرطوب دارد. در دورهِ خشک، رطوبت نسبی هوا در گرم‌ترین ساعات روز به سطح بحرانی می‌رسد. حداقل میانگین دما در برزیلا 28 درجهِ سانتیگراد (82درجهِ فارنهایت) است. طی فصل خشک، دما کاهش می‌یابد و می‌تواند در ماه جولای به سطح 13 درجهِ سانتیگراد (55درجهِ فارنهایت) برسد. حداکثر میانگین دما 25 درجهِ سانتیگراد (77درجهِ فارنهایت) است

میانگین دما 20.5 درجهِ سانتیگراد (69درجهِ فارنهایت) است. سپتامبر گرم‌ترین ماه است که میانگین بالاترین دما در این ماه 28 درجهِ سانتیگراد (82درجهِ فارنهایت) و میانگین پایین‌ترین دما 16سانتیگراد (61درجهِ فارنهایت) است. جولای خنک‌‌ترین ماه است که میانگین بالاترین دما در این ماه 25 درجهِ سانتیگراد (75درجهِ فارنهایت) و میانگین پایین‌ترین دما 13سانتیگراد (55درجهِ فارنهایت) است. اختلاف ماهانهِ میانگین بالاترین دما حدود 3 درجهِ سانتیگراد (35درجهِ فارنهایت) و اختلاف ماهانهِ میانگین پایین‌ترین دما 5 درجهِ سانتیگراد (39درجهِ فارنهایت) است.

کمترین دمای ثبت شده برابر 5/0 درجهِ سانتیگراد (33درجهِ فارنهایت) و بیشترین معادل 1/34 درجهِ سانتیگراد (93درجهِ فارنهایت) است.

دولت

ناحیهِ فدرال دارای دولت خودمختار ونیروهای قانونگذار است، اما شاخهِ قضایی توسط اتحادیه تایید می‌شود. حاکم بخش مستقیما برای یک دورهِ 4 ساله انتخاب می ‌شود. قوانین محلی توسط یک انجمن قانونگذاری تصویب و صادر می‌شوند که آنها نیز توسط مردم محلی انتخاب می‌شوند. این ناحیه از بسیاری لحاظ‌ها مشابه یک ایالت فدرال است. این ناحیه هم در کنگرهِ نمایندگان (Câmara Federal)و هم در مجلس سنای ملی نماینده دارد.

علاوه بر این، برزیلا مقر دولت فدرال کشور است.(محل کار رئیس‌جمهوری) و وزارتخانه‌ها که در امتداد محور تاریخی قرار دارند مقر شاخهِ اجرایی هستند.سران قضایی و مقننه نیز در همین محل قرار دارند.

یک شهر طرح ریزی شده===== پیشینه

The National Congress in Brasília.

رئیس‌جمهورJuscelino Kubitschek فرمان ساخت برزیلا را داد و در واقع یکی از مفاد قانون اساسی کشور را که در مورد این بود که مرکز کشور باید به مکان دیگری غیر از ریو دی یانیرو منتقل شود را به اجرا درآورد. طراح شهری اصلی برزیلا Lúcio Costa بود. اسکار نیمیر معمار اصلی اغلب ساختمان‌های دولتی و روبرتو برل مارکس طراح مناظر طبیعی برزیلا بود. طراحی این شهر بر پایهِ نظریات لی کوربسیر استوار بود. برزیلا طی 41 ماه ساخته شد و ساخت آن از سال 1956 تا 21آوریل سال 1960 یعنی زمان افتتاح رسمی آن بطول انجامید.

از سال 1763 تا 1960 شهر ریو دی یانیرو پایتخت برزیل بود، و منابع غالبا در ناحیهِ جنوبی کشور متمرکز بودند. برزیلا از لحاظ موقعیت جغرافیایی در مرکز کشور قرار دارد که در واقع پایتختی است که از لحاظ جغرافیایی خنثی است. نظریهِ ایجاد پایتخت برزیل در داخل مربوط به قانون اساسی در 1891 می‌شود که در آن دقیقا عنوان شده بود که بخش فدرال باید کجا باشد، اما خود محل تا سال 1922 تعریف نشده بود. موقعیت برزیلا باعث توسعهِ ناحیهِ مرکزی برزیل شده و تمامیت بهتری در قلمروی برزیل ایجاد می‌کند.

طبق یک افسانه، کشیش ایتالیایی گیوانی ملچیر بویکو دارای رویایی در مورد آینده بود که مربوط به شهری در آینده می‌شد که مشابه موقعیت برزیلا است. امروزه، در برزیلا اشارات بسیاری به این عالم که فرمان سیلسیان را بنیاد نهاد وجود دارد. این نام به یکی از کلیساهای اصلی نیز داده شده است.

 

طراحی

طرح لوسیا کوستا برای شهر طرحی مبسوط و جامع بود. در این طرح پیش‌بینی شده که کدام مناطق باید مسکونی بوده و کدام مناطق نیز باید تجاری باشد. در این طرح محدوده قرار گرفتن واحدهای صنعتی، محل احداث ساختمان‌های خاص، ارتفاع ساختمان‌ها و موارد دیگری نیز پیش‌بینی شده است.

مبنای طراحی شهر یک صلیب ساده بوده است. به گفته خود کوستا: این طرح "از ژست فردی که محل مالکیت خود را امضا می‌کند اقتباس شده است: دو تبر که با هم زاویه قائمه می‌سازند، نشان خود صلیب" [1] اما، این صلیب باید با مکان‌نگاری محلی انطباق داشته باشد، همانند اینکه در این طرح نقشه‌هایی برای احداث دریاچه مصنوعی مشهود بود، و شهر نیز به شکل یک هواپیمای دارای بال‌های ثابت در آمد.

دماغه هواپیما وزارت‌خانه‌ها، ساختمان‌های دولتی، سنا، مجلس نمایندگان و کلیسای جامع پیشرو که توسط اسکار نیمیر طراحی شده است را در خود جای داده است. برج بلند تلویزیونی برازیلیا نیز که دارای چشم‌انداز زیبایی از شهر و دریاچه آن است در این بخش احداث شده است.

بالهای هواپیما بالهای شمال و جنوب نام گرفته است: هر یک از این بالها تقریبا هفت کیلومتر طول دارد. خیابان بین دریاچه و بالها با توجه به شمالی یا جنوبی بودن بالها L4 جنوب یا L4 شمال نام گرفته‌اند.

National Senate

خیابان مرتفع، دارای سرعت بالا، که ایکسو رودوویاریو نام دارد، با عبور از زیر یک ایستگاه اتوبوس دو بال را به هم متصل می‌کند، در این بخش بانک و هتل قرار گرفته‌اند. نشانی‌های حوزه 100 و 300 در سمت غربی ایکسو، و نشانی‌های حوزه‌های 200 و 400 در سمت شرقی واقع شده‌اند. در این خیابان‌ها محلات مسکونی متشکل از بلوک‌های آپارتمانی با نام سوپر کوادرای جنوبی یا سوپر کوادرای شمالی احداث شده است. این بلوک‌ها از ساختمان‌های سه تا شصت طبقه تشکیل شده است. هر کدام از دو بلوک دارای یازده ساختمان است که هر ساختمان توسط حروف الفبای خاص خود مشخص شده و در فاصله بین دو بلوک مدارس و کلیساها واقع شده است. خیابان‌های تجاری بلوک‌های سوپر کوادرا را از یکدیگر جدا می‌کند.

در مجاورت فرودگاه بین‌المللی رئیس جمهور جوسلینو کوبیتچک (فرودگاه برازیلیا) باغ‌وحشی قرار دارد که دارای جانوران بومی سرادو است. سفارت‌خانه‌ها، باشگاه‌های تفریحی و خانه‌های مجلل دریاچه را در خود محصور کرده است، و یک پارک بزرگ که 'پارک دا سیداد' (پارک شهر) نام دارد، فضایی را که بسیار برای دوچرخه‌سواری، پیاده‌روی و تماس با طبیعت مورد نیاز است فراهم می‌کند.

یکی از انتقادات اصلی که در مورد شهر برازیلیا به عمل می‌آید این است که این شهر بر اساس مقیاس پیاده‌روها طراحی نشده است. با ظهور عصر خودرو، یعنی زمانی که شهر در حال ساخت بود، به پیاده‌روها توجه چندانی نشد. در طرح اصلی هیچگونه چراغ راهنمایی پیش‌بینی نشده بود و تمام خودروها برای آنکه با ترافیک مواجه نشوند از روی پلها و از داخل تونلها عبور می‌کردند. امروزه، 200,000 نفر در طرح آزمایشی ساکنند، و با کهنه شدن سریع این طرح، شهر راه‌حل آموزشی جدیدی یافت: هزاران محل خط کشی عابر پیاده در خیابان‌ها ایجاد شد، و از این طریق راه عابران پیاده کوتاه‌تر شد. برای برطرف کردن این مشکلات متروی برازیلیا اخیرا احداث شده است، اما هنوز ایستگاه‌های متعدد زیادی به صورت ناتمام باقی مانده است. خط بال شرقی تکمیل شد، این خط تا شهر اقماری تاگوواتینگا ادامه می‌یابد. درحالیکه حمل و نقل عمومی تقریبا فراوان است، خودرو همچنان یکی از محبوبترین ابزار حمل و نقل در برازیلیاست.

یکی دیگر از انتقاداتی که به شهر برازیلیا وارد است جابجایی ساکنان فقیر به شهرهای اقماری بسیار دور همچون سانتا ماریا دو سواکوی، سائو سباستیائو، گاما، سیلاندیا و سوبرادینهو است. اتوبوس‌ها و سیستم انتقال سریع زمینی این شهرها را به مرکز متصل می‌کند. ساکنان این شهرک‌های اقماری به دلیل سیاست سکونتی که فرماندار خوواکیم روریز اتخاذ کرده است، در شرایطی پایین‌تر از شرایط ساکنان طرح آزمایشی زندگی می‌کنند. در طرح آزمایشی مردم از دیگر نقاط کشور در ازای املاکی اندک به پایتخت کشانده شدند و مرزهای ناحیه فدرال را پر کردند. زمانی که از برازیلیا حرف می‌زنیم، معمولا این شهرک‌های اقماری کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند، گرچه جمعیت آنها بسیار بیشتر از جمعیت طرح آزمایشی است. با این وجود برازیلیا همچنان دارای بالاترین شاخص توسعه انسانی در برزیل است.

به موجب طرح اولیه -- که برازیلیا باید از آن متابعت کند – این شهر همواره تحت ساخت و ساز قرار دارد.

یونسکو برازیلیا را مرکز میراث جهانی نامیده است. صخره‌های مرتفع در این شهر یافت، و متاسفانه، تخریب شده است.

زندگی شبانه

گفته می‌شود برازیلیا در شب شهری مرده است، چرا که در شب به خصوص جوانان کار چندانی برای انجام دادن یا مناطق خاصی برای رفتن در اختیار ندارند. گرچه این نکته در اوایل زمان احداث این شهر صحت داشت (برخی بر این باورند که همین مساله منجر به شکل‌گیری باندهایی همچون لجیائو اربانا و کپیتال اینیشیال شده است)، امروزه زندگی شبانه پررونقی در شهر پا گرفته است.

در اصل در بخش‌هایی از شهر که قرار بود مشروب‌فروشی‌ها و میکده‌ها احداث شود، بخش تفریحی شمال و بخش تفریحی جنوب احداث شدند. امروزه خیابان‌های تجاری بین سوپر کوادراها دست‌کم دارای یک میکده یا رستوران است، در حالی که تنها معدودی از آنها دارای این نوع ساختار تجاری هستند. تنها در بخش طرح آزمایشی بیش از 300 میکده و رستوران است و اخیرا تعدادی کلوپ‌های شبانه نیز در این منطقه افتتاح شده است.

رضا پیوسته بازدید : 144 سه شنبه 25 بهمن 1390 نظرات (2)

     كلان شهرهاي ايران :

      كلان شهر تهران .

      مهدي   كاظمي

 

هنگامي كه  مسائل ، مشكلات و نابساماني هاي شهر هاي بزرگمان ، بويژه تهران، را مورد توجه قرار ميدهيم ؛ حال چه اين رويكرد جهت يافتن راهكارهائي براي مقابله ويا تعد يل مشكلات انها  وچه هدف دستيابي به چهارچوب سنجشي اي  براي ازمون فرضيات وبرداشت هايمان از وضع موجود باشد ؛ ضروري است قبل از هر چيز روند  معاصر كلان شهر شدن شهر هاي بزرگ كشور را مورد ارزيابي ومطالعه همه جانبه قرار دهيم . بررسي مورد بحث در واقع  ميبايد مشخصا” در پي يافتن پاسخ به پرسشها ي متنوعي ، كه هم در رابطه با ريشه يابي و تبيين روند مذكور وهم راهنماي اقدامات وسياست گذاري هاي بعدي است ، با شد .  پرشسهائي نظير اينكه :  تحت چه شرايطي تهران كلان شهرشد ؟   روند كلان شهر شدن ( متروپليزا سيون)  شهرهاي  بزرگ در دوران معاصر جامعه ما نتيجه كدام  عوامل ونيروي محركه اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي بوده است ؟  ويا اينكه درشرايط كنوني  ، چه هدايت وسياستي را جهت توسعه شبكه شهرهاي كشور وبه تبع ان توسعه كلان شهرها ميتوان مطرح نمود كه ، با توجه  به شرايط ساختاري موجود بتواند بصورت مطمئن و كار ساز ، حداقل  موجب تعد يل مشكلات موجود  گردد  ؟    ايا چنين هدايتي در شرايط حاضر، ازنظر تعيين هدف ، ميبايد در مرتبه هاي مختلف شهري متفاوت باشد ؟ و بسياري از پرسش هاي ديگر ي كه در اين زمينه  قابل طرح اند .       

      غرض از دامن زدن باين بحث  ، بدين صورت ،  علاوه بر اينكه كوششي است در جهت نيل به چهار چوب سنجشي اي  براي ازمون مداوم نحوه تبيين  كيفيت وكمييت پويائي وتغيرات روند مذكور ،  دوري جستن از  برداشت هاي تقليدي وكليشه اي غربي ( كه امروزه متاسفانه ميان كارشناسان ومسئولين اجرائي ما رواج فراوان دارد) را نيز، در نظردارد  . 

             دربحث حاضر پيشاپيش ميتوان ،  برجسته شدن  نكته مهمي را ،  اننتظار داشت .   اينكه با چنين رويكردي به روند در جريان ، پرسشها وناشناخته هاي مختلفي مطرح خواهند شد .  پرسشهائي كه براي تبيين مشخص انها   يقينا” مطالعات وسيعي ضروري است !   در اين زمينه نيت اين استكه ، درحد توان  وبضاعت نظري ، اين ابهامات وپرسشها  برجسته و ضرورت انجام چنين مطالعاتي مطرح شوند . 

 

           ابعاد اقتصادي ، اجتماعي ـ جمعيتي و  سياسي ـ نهادي  روند متروپليزا سيون درايران .

 

       كلان شهر شدن در واقع نقش مضاعفي استكه شهر، همراه با گسترش و «يگانه» كردن( انتگراسيون) استقرار هاي شهري حول ويا محدوده نفوذ خود ، بدست مياورد .  بنا بر اين  اهميت ويا ميزان تحقق نقش فوق ،  يعني « كلان شهر »  ،« مادر شهر» ويا« متروپل» بودن يك شهر با  درجه ي « يگانگي»  پيش گفته ، اندازه كمي وكيفي روابط وپيوندهاي متقابل ميان اجزاي ان، ارتباط داشته و قابل سنجش وارز يابي است ؛   ونه چنانكه معمول شده  منحصرا” تعداد جمعيت  شهريكه ، انرا  كلان شهر ميدانيم .  البته اين بدان معني نيست كه اهميت تاثير ميزان جمعيت شهررا دركلان شهرشدن ان د ست كم بگيريم .  ولي هنگاميكه جمعيت شهر افزايش مي يابد   و درمقابل يگانگي وتوسعه روابط متقابل ميان شهر مورد بحث واستقرارهاي شهري واقع در قلمرو كلان شهري ان  ناچيز وعقب مانده باقي ميماند ؛  در اين صورت عملكرد كلان شهري  ان نيز « جزئي» خواهد بود  .

     برخلاف روند كلان شهر شدن درجوامع توسعه يافته ،  كه با  انقلاب صنعتي ودر نتيجه گسترش روابط شهر وروستا وبلاخره  قوام وتوسعه شبكه شهرها  در همه ابعاد اقتصادي، اجتمائي ، سياسي ـ نهادي ،  فيزيكي بوقوع پيوست .  در كشورهاي در حال توسعه ،  كه عمدتا” گذشته اي مستعمراتي داشته وتحت سلطه اقتصادي ، سياسي وفرهنگي غرب بوده واغلب هنوز هم هستند !  ميتوان گفت :  روند كلان شهر شدن در اغاز، درشرايط سلطه   اقتصادي وسياسي ويا درعمل با غيبت نسبي وتاثير بسيار ناچيز توسعه صنعتي بوقوع پيوست .  در اين كشورها ،  در مراحل اغازين روند كلان شهرشدن  ، قطب ويا قطبهاي اصلي اين جوامع ،  افزايش جمعيت بخش شهري ، عامل اصلي گسترش شهري بود .  در واقع نيروي محركه ايكه قطب هاي اصلي ( ودر عمل   در اكثر اين جوامع « فقط» مركز اين كشور ها) را به كلان شهر شدن سوق  داد ، عمدتا”  افزايش گياهي واجتماعي جمعيت شهري  بوده است .    عدم تناسب ميان رشد جمعيت  ويا افزايش جمعيت شهري  وتوسعه صنعتي ، يكي از ويژگيهاي    سا ختاري مهم توسعه نيافته هاست ! ويژگي ايكه در ادبيات  توسعه  نيافتگي سالهاي شصت و هفتاد  ميلادي  تحت عناويني همچون:  شهر نشيني شتابان ،  پيشي گرفتن شهر نشيني از توسعه صنعتي ، مكروسفالي اوربان ( مانوئل كاستل) وتعابير ديگري از اين قبيل مطرح  شده اند . بنابراين توجه  به رشد جمعيت،   پويا ئي ،  وسپس نحوه توزيع وباز توزيع مداوم ان د ر قالب جابجائي هاي جمعيتي در قلمرو ملي ، را ميبايد ازهمه ي جهات مورد بررسي قرار داد .

     مسئله پويائي وتحرك جمعيتي در بخشهاي قبلي در اين سايت  قبلا” به اختصار مطرح شده اند؛  با اين همه ياد اوري چند نكته ضروري مينمايد  .   نخست اينكه :  روند رشد گياهي جمعيت و سپس جابجائي ان در قلمرو ملي ، در قالب مهاجرت هاي عمد تا” از روستا به شهر،  در ايران تا حد زيادي همانند پويائي ونحوه تحقق ان در جوامع توسعه نيافته است .  ازان جمله  كشورهاي خاور ميانه ، خاور دور ،  شمال افريقا ،  امريكاي مركزي وجنوبي  ويا كليه كشورهائي كه در گذشته تحت سلطه استعمارگران قرار داشتند ويا اگر مستقيما” بطور كامل (مانندايران ) مستعمره نبودند ولي نهايتا”درتقسيم كار جهاني بعلل تاريخي تحت سلطه اقتصادي سياسي ي  سرمايه داري غرب قرار گرفتند ،   را ميتوان نام برد .  درغالب اين كشورها وضع بصورتي استكه  تا اوايل قرن گذ شته ، رشد جمعيت ناچيز وكمتر از يك در صد بوده است . فرضا” دران سالها رشد جمعيت در ايران حدود  6 .0 در صد و يا كشور برزيل در امريكاي جنوبي 7 .0  در صد براورد شده است .  در اين سالها در اكثر جوامع پيش گفته  در عين حال كه ميزان زاد ولد بالاست . ولي درمقابل مرگ ومير بخصوص اطفال ، به سبب فقدان حداقل امكانات بهداشتي وتندرستي نيز بسيار بالا بوده ؛  بهمين علت رشد جمعيت در صد بالائي نداشته است  .  پس از اين سالها ، يا سالهاي ده سي ميلادي  به بعد با بهبود هر چند بسيار محدود شرايط يهداشتي وساير تغييرو تحولات   مرگ ومير   بتدريج  كاهش يافت  ولي زاد ولد ، كماكان بادر صد بالائي‌،  ادامه داشت  . .بدين ترتيب باكاهش تدريجي مرگ ومير ، شتاب رشد جمعيت ارام ارام  فزوني يافت تا اينكه درسالهاي مياني دهه چهل ميلادي، درصد افزايش جمعيت در برخي از اين جوامع ، قريب به  2 درصد درسال بود.  پس از سالهاي  پايان جنگ دوم جهاني رشد جمعيت در اين كشورها باز هم افزايش يافت وبعضا” درسالهاي دهه پنجاه و شصت قرن بيستم از مرز  3 درصد هم گذشت . بموازات اين رشد جمعيت كه سا لهاي اوج ان  دهه هاي شصت وهفتاد بود ؛  شهرنشيني در اين جوامع‌ ،‌‌ كه اغلب بيش از هشتاد در صد جمعيتشان قبل از ان روستا نشين بودند ،   بادر صدي بيش از در صد رشد گياهي جمعيت ،  در جريان بود .

      پس از سالهاي دهه هفتاد ميلادي در اكثر اين كشورها ، البته با چند سالي اختلاف بايكديگر، بسبب افزايش شهر نشيني ، ( انهم عليرقم بقاي كليه ويژه گيهاي ساختاري مربوط به عقب ماندگي ) و علاوه بران تاثير كم وبيش  سياست هاي مربوط به كنترل وجلوگيري از افزايش جمعيت ،  بتدريج  شتاب رشد جمعيت منفي شد ؛ چنانكه در صد رشد جمعيت در غالب اين جوامع به كمتر از دودر صد درسال كاهش يافت .  هم اكنون در صد رشد جمعيت،  بعنوان مثال در برزيل 3/1درصد در ايران وتركيه بين 5 /1 تا 2 درصد ،  ميباشد .   درساير جوامع توسعه نيافته  ،  كه ازنظر ميزان توسعه  با كشور ايران  كم وبيش شبيه اند ، وضع به همين منوال است .

      بنا بر اين،   ميتوان گفت :  درمراحل اغازين شتابگيري گسترش تهران ويااز شهريور بيست تا اوايل سالهاي چهل خورشيدي  نيروي محركه گسترش تهران بيشتر ويا عمدتا” حاصل  رشد جمعيت  و در نتيجه جابجائي جمعيت از روستا به شهر است . جابجائي اي كه معمولا  بعلت عدم توسعه و ركود همه جانبه بخش روستائي بوقوع  پيوست . اما همانطور كه ميدانيم،   اين جابجائي  بيشتر بصورت دفع جمعيت از روستابوده  .   يا اينكه ، به بياني  ديگر ، در ايران در جابجائي هاي فوق، امكانات ويا فرضا” مازاد بر انباشتي ، نظيربسط وتوسعه شهرنشيني در غرب ، از روستا به شهر ويا ازبخش كشاورزي به بخشهاي صنعت وخدمات ، انتقال نيافت .   ويا حتي وضع مانند كشورهاي توسعه نيافته ايكه  اقتصادي مبتني بر كشت صادراتي داشتند ،  كه عوايد حاصله از كشت صادراتي توسط اربابان وصاحبان عوايد صادراتي(اليگارشي محلي)  درشهرهاي بزرگ بكار گرفته شد ، هم نبود .   اكنون با توجه  به وضعيت اقتصادي ،  اجتماعي وبويژه سياسي ايكه تحت چنين شرايطي بوجود ميايد ،  ميبايد نحوه   شكل گيري اجزاي ساختارهاي مختلف شهر را از نظر كمي وكيفي مورد ارزيابي قرار داد  .  يعني اگر از روستا امكانا ت چنداني  به شهر انتقال نيافت ؛ طبيعي استكه ساختار هاي شهري ، بسيار محدود ي كه بوجود ميامدند ، ربط چنداني  با تقويت يگانگي ( انتگراسيون )  شهرباشبكه فضائي استقرارهاي شهري و روستائي  كشور، نداشته باشند!   لذا در درون شهرهم روند مداوم  ساختآرگيري ، دگرگوني ساختاري ، نه تنها پويائي لازمه را كسب نكرد  ، بلكه بطور مداوم ساختارهاي شهري در همه زمينه ها دچار « فوق كاربرد» وياكاربرد درحد اشباع  بوده اند .   بد ين صورت ميتوان گفت :  در ان  سالها چگونگي گسترش شهرتابع  منافع اقتصادي وسياسي اي بوده است  ، كه  قاعد تا”  در چنين وضعيتي ميتوانست وجود داشته باشد! .  يعني وضعيتي كه از يك طرف جمعيت شهر به علت مهاجرت  به مركز افزايش مييافت  واز طرف ديگر  توسعه اي متناسب با نيازهاي اين جا بجائي ها، بعلت تداوم سلطه اقتصادي سياسي،  بوقوع نمپيوست !!  دران سالها عمده ترين فعاليتي كه، در امرنحوه  شكل گيري گسترش شهر تهران تعيين كننده بود ؛  به فعاليت  بنگاهاي معاملات املاك  ، محدود ميشد.  بنگاههائي كه ،  بارونق دادن به بازار  تفكيك !! درحال تقسيم  زمينهاي باير وباغات  شرق وغرب وشمال وجنوب تهران بودند.  درواقع و در عمل  گوئي شكل گيري و تعيين چگونگي گسترش شهر  به انها سپرده شده بود .  همراه با اين تغيير وتحولات  بتدريج مشكل  مسكن نيز ، با توجه  به  شرايط پيش گفته ، رونق وسيع خريد وفروش زمين، ( حتي گاه بدون د يد ن ملك مورد معامله ، زمينهاي معروف به « نديد»)  در حال شكل گيري   بود .   مسئولين امور مربوط به توسعه شهر وتامين مسكن وساير  تسهيلات  شهري ،   بسيار ناتوان  ، فاقد امكانات لازم بوده  وبيشتربه رتق فتق  امور اداري ي روزمره خود مشغول بود ند  ، تا چاره اندشي  اگاهانه جهت رفع ويا تعد يل مشكلاتي  كه  روز به روز فزوني ميافت .  در اثر فشار هائي كد در بخش مسكن وجود داشت ، بخصوص مسكن كارمندان دولت  ،   گاه بگاه در سطحي محدود  اقداماتي انجام ميگرفت ، از ان جمله احداث مجموعه هائي نظير  واحد هاي مسكوني در محله  چهارصد دستگاه  در شرق تهران ويا بعدها باهمان نيت وطرز تفكر مجموعه هاي ديگري نظير كوي كن وبهجت اباد وبرخي مجموعه هاي مسكوني هاي ديگري كه درمناطق غربي وجنوبي تهران ايجاد شدند .  درواقع با ادامه همين تفكر وسياست گذاري ها بود كه درسالهاي اخير  شهرهاي جديد  ساخته شدند !   در ان سالها علاوه بر احداث محله هاي مسكوني ،  نظير چهارصد دستگاه ، چون احداث واحدهاي ساخته شده ، همانند  احداث شهرهاي جديد در سالهاي اخير،  همراه بامشكلات  و بعضا” عدم استقبال   بود ؛  دستگاه اجرائي ، بجاي ساخت واحد هاي مسكوني ،  در مواردي مبادرت به تفكيك زمينهاي باير اطراف شهر نموده و انها را ،  بابهاي نازلي به كارمندان برخي ادارات دولتي ،  وا گذار نمود  . ازان  جمله زمينهاي   يوسف اباد كه در ان زمان به قطعات 200 و400 متري تفكيك شده واز قرار متر مربعي   20 تا 40 ريال   به كارمندان ادارات ، بويژه  وزارت فرهنگ ان زمان ، واگذار شدند  .

          وضعيت  شهر تهران ونيروهاي دخيل درگسترش ان بصورتي بود كه به اختصار  مطرح شد .  از ان جمله  نقش تفكيك كننده گان زمين در شكل گيري گسترش شهر ،  بخش دولتي نا توان وبا توان اجرائي بسيار محدود وحداكثر در حد امكان احداث  محله هائي نظير چهارصد دستگاه  انهم طي چند ين  سال متمادي وبلاخره ساير كمبودهاي ديگر .   ناتواني وكمبود امكانات،  جهت به اجرا در اوردن طرحهاي توسعه شهري ،   بحدي بود كه بعنوان مثال دستگاه اجرائي ،  براي احداث بزرگراه كنوني مدرس كه انزمان به جاده سوم معروف بود،  سالهاي متمادي  در حال تامين بودجه وتداركات لازمه بود.  قانون احداث ان درسال 1334 بتصويب مجلس رسيد احداث ان  تا  هفده تا هجده سال بعد‌   طول كشيد!؟

        غرض  برجسته نمودن و تاكيد بر وجود  اين واقعيت مهم استكه  :  ملاحظه شود ، به مشكلات مربوطه ، از ان سالها تا كنون با  چه  سرعت وتداومي بدون وقفه افزوده شده است .  درمقا بل  ،  امكانات  اجرائي و هدايت  توسعه شهري ي   ما  تا چه حد درحال در جا زدن بوده ،  انهم در شرايطي كه :  با تداوم عقب ماندگي  ،‌  نتيجه وكار ائي  اقدامات محدودي   كه با مشكلات بسيار  انجام ميشدند ، پس از گذشت  زمان كوتاهي  كارائي خود را از دست ميداده است!

     تاسالهاي اوليه ده چهل وضع به همان روالي بود كه مختصرا” شرح داده شد  .  اوائل دهه چهل  خورشيدي ويا كمي دقيقتر اواسط دهه سي ،   بتدريج مهند سين مشاور هم وارد اين كارزار  شدند .  تااين زمان‌،  در عمل‌  ، شكل و شمايل وچگونگي گسترش شهر را تفكيك چي ها تعيين ميكردند ؛  بد ويا خوب!  عوامل تعيين كننده ،  در تغيير وتحولات گسترش  شهر با هم كنار امده ، همزيستي نموده  ، درگير مشكلات  پروانه ساختمان ، داخل وخارج محدوده ، تراكم فروشي! وامثال ان نبودند  .  هرچند امور بصورت  بسيار ابتدائي و بدون طرح و برنامه انجام ميشد ؛ ولي مسائل  برنامه ريزي هاي كليشه اي وتقليدي كه كلا” با روند در جريان در « تقابل» بودند راهم همراه نداشتند !!  در ان سالها باورود تدريجي مهندسين مشاور به صحنه كه در اغازغالبا” مهندسين معمار وعمدتا”  تحصيل كرده خارج بودند بتدريج ،  مطرح  شدن موضوعاتي  همچون‌: ‹ بي قواره گي شهر ›، ‹گسترش  بي رويه›  ،  و ‹ بي ضابطه  بودن توسعه شهر› ،  درحال رواج يافتن بود . خوب حال كه چنين است ، چه بايد كرد؟   ازانجا مسئله گسترش به اصطلاح ‹ بي رويه › توسط باصطلاح صاحب نظران، رواج يافته و كم وبيش،   جا افتاده بود  ؛  در واقع نه وقتي براي تامل وتعمق وعلت يابي با قي بود ونه اصولا” چنين بحثهائي طالب ويا خريداري داشت !  در چنين  وضعيتي ، بعلت ناتواني درچاره جوئي و همچنين شرايط سياسي واجرائي ان  زمان، در واقع   اقدام به  « جلوگيري»   عمده شد  .  بايد روند در جريان را  كنترل نموده وبراي ان حد وحدودي قايل شد  !  چگونه ؟  وبا كدام امكانات اجرائي ؟  ومهمتر با چه عواقبي ؟  درواقع ، بدون پاسخ گوئي به پرسشهاي قابل طرح مذكور ،  طرح جامع تهران، بعنوان وسيله كنترل واعمال محدويت هاي گسترش شهر ، به ميدان امد .   بعد از ان، همانطوركه  ميدانيم شهر داراي طرح جامع و ، بزعم بانيان اش ،  داراي حساب وكتاب شد !!؟   حال پرسش مجد د اين استكه ايا در ان زمان يعني اوايل دهه چهل  شمسي،   قبل از اينكه بار ها دراين چهل سال گذشته ، بن بست، مشكل افريني ونا كارائي طرح هاي جامع كليشه اي   را تجربه نموده وبا معضلات ناشي ازان درگير شده  باشيم ،  ميتوانستيم نسبت به  كار ائي انها شك  كنيم ؟ !  ويا فرضا” حتي چنين  شكي را در ان زمان مطرح نمائيم ؟!   مثلا در انزمان  فرضا ميتوانستيم از مشاورين طرح جامع تهران بپرسيم .  منظور از جامعيت طرح در شرايط موجود انزمان چيست ؟  ويا اينكه طرح جامع شهر مبتني بر كدام برداشت واقع گرائي از وضع موجود  تهيه شده ؟!  مسلما” خير ، جو موجود چه ازنظر سياسي ويا منافع  حاكم وهمچنين  برداشت هاي  مشاورين و مسئولان اجرائي از « طرح » ويا  « برنامه ريزي»  شهري وسياست گذاري هاي  مربوط به ان ، انچنان تحت تاثير برداشت هاي تقليدي ووارداتي بود ،  كه فرصتي براي طرح چنين بحث هائي فراحم نميشد  !

 

       همانطور كه مطرح گرديد از سالهاي بعد جنك دوم بر شتاب شهرنشيني‌،  ودر نتيجه به افزايش جمعيت درشهرهاي بزرگ بويژه در تهران ( ويا در اوايل  فقط  به شهر تهران )،  بطور مداوم افزوده ميشد . شهر نشيني در حال افزايش بود. اين افزايش در دهه ها ي بعدي حتي شتاب بيشتري يافت .  البته رشد شهر نشيني مسئله اي نيست كه منحصر به جامعه ما باشد  .  ولي انچه به شهرنشيني در كشور ما ويا در غالب كشور هاي در حال توسعه ويژگي ميدهد؛   اختلاف  ان با متوسط رشد شهرنشيني در جهان از يك سو وعدم تناسب ان با ميزان توسعه كشور ودرنتيجه گرايش به تمركز استقرارها درقلمرو ملي ازسوي ديگر است؛‌ .ويژگيهاي ساختاري اي كه تاثير بسيار تعيين كننده اي درنحوه تحقق روند  كلانشهر شدن  ( متروپليزاسيون) تهران ويا قطب هاي شهري  ديگر ، داشته اند  .  

 

      روند شهر نشيني در جهان :

 

   «  در سال 2000 جمعيت شهري در جهان حدود سه ميليارد ويا قريب به  48 در صد كل جمعيت جهان براورد ميشد .  پيش بيني ميشود اين تعداد در سال 2030  به پنج ميليارد ويا حدود  61 درصد جمعيت ان زمان جهان برسد . بنا بر اين بين سالهاي 2000 تا 2030 جمعيت شهر نشين جهان رشد ساليانه اي با ميانگين ساليانه   8 .1  درصد خواهد داشت . در همين دوره متوسط رشد جمعيت شهري كشورها ي صنعتي پيش رفته بسيار كمتر از ميانگين جهاني، و ياحدود  5 .0 درصد در سال،  براورد ميشود .   در حالي كه ميانگين  رشد جمعيت شهري اين كشور ها در نيمه دوم سده گذشته  5 .1 در صد بوده  .  جمعيت شهري كشور هاي توسعه يافته امروزي كه  در سال  2003 قريب   9 .0 ميليارد بود ، درسال 2030 حداكثر به يك ميليارد خواهد رسيد .  در مقابل درصد رشد جمعيت شهري در كشورهاي توسعه نيافته كه در نيمه دوم سده گذشته  بيش از در صد رشد جمعيت شهري جوامع توسعه يافته  بود،  درسه ده اينده نيز با شد تي چند برابر ازدرصد رشد جمعيت شهري جوامع توسعه يافته ادامه خواهد يافت .  تفاوت رشد  بسيا رزياد بوده ،  يعني تا سال2030 حدود 95   در صد  شهرنشينان اينده جهان جذب شهرهاي كشورهاي كه امروزه توسعه نيافته اند ، خواهند شد !؟

Ø             هم اكنون  74در صد جمعيت كشور هاي توسعه يافته شهر نشين هستند  واين  درصد در سال  2030   به    82 در صد خواهد رسيد . اين در حالي استكه در جوامع در حال توسعه كه هم اكنون جمعيت شهري شان 42 در صد كل جمعيت اين جوامع است ؛ در سال 2030 حد اكثر به 57 در صد كل جمعيت اين جوامع خواهد رسيد.   

        در صد جمعيتي كه در ابر (مگا) شهرها ( مجتمع شهري بيش از  10 ميليون نفر ) زندگي ميكنند حدود  4 در صد كل جمعيت جهان است  كه چندان زياد نيست .  در حاليكه امروزه بيش از 25 در صد كل جمعيت جهان در شهرهاي بيش از 500 هزار نفر زندگي ميكنند .

     مجتمع شهري توكيو با 35 مليون سكنه پرجمعيت ترين مجتمع شهري جهان بوده وپس از ان بترتيب ، شهر مكزيكو با7. 18   ، نيويورك با  3 .18 ،  سائو پائولو  با 9. 17  ، بمبئي با    4 . 17  مليون جمعيت،  قرار دارند.  »  ـ گزارش سازمان ملل نيويورك 24 مارس 2004  د پارتمان توسعه اقتصادي وامور اجتماعي ـ

 

     هرچند در صد رشد جمعيت شهري توسعه يافته ها در كل  فعلا” بيش از در صد جمعيت شهري در  جوامع در حال توسعه است وتا سال 2030 نيز بيشتر خواهد بود. ولي رشد وحجم زيا د شهرنشيني در جوامع در حال  توسعه كه عمدتا”  حاصل عدم تناسب ميان توسعه واقعي وحجم شهر نشيني در اين جوامع است، گاه با وضعيت ها ئي مواجه ميشوم ، كه عليرقم عقب ماندگي جامعه‌ ،  در صد جمعيت شهري نسبت به كل جمعيت ازتوسعه يافته ها نيز بيشتر ميباشد  ! ... در سال 2000 بعنوان مثال ،  درصد جمعيت شهري نسبت به كل جمعيت در فرانسه  76%   ايتاليا 67% ايالات متحده 77%  بوده است در همين سال  امار كشور برزيل در صد جمعيت شهري انرا 23 .81% كل جمعيت اين كشور نشان ميدهد؟!!

        با توجه به شرايط حاكم بر روند شهر نشيني در جهان وتفاوت هاي ساختاري عمده ميان روند شهرنشيني جوامع توسعه يافته با در حال توسعه ها ؛   شهر نشيني در ايران نيز عمدتا” د چارهمان عدم تعادل ويژه توسعه نيافته ها  ،  يعني هماهنگ نبودن  ميزان  توسعه  وحجم شهرنشيني است  .

       با توجه به ويژگيهاي ساختاري روند شهر نشيني ودر نتيجه نحوه شكل گيري وگسترش كلان شهري همچون تهران؛ ديديم شهر تهرا ن در دودهه پس از جنگ دوم ، تحت چه شرايط كمي وكيفي اي گسترش يافت  . در واقع در شرايطي كه عقب مانگي در همه زمينه هاي اقتصادي ، اجتماعي وسياسي ادامه داشت   ؛   شرايطي كه دسترسي به امكانات شهري براي اكثر شهروندان تهران ، وضعيتي سراب گونه داشت. زميني تفكيك ميشد متقاضيان  اكثرا” دست تنگ ونياز مند با مشقت بسيار انر ا تملك مينمودند  ، سالها بدون بهره مندي از كمترين امكانت شهري ،  بدون اب لوله كشي ، برق رساني ، معابراسفالت شده وبلاخره ساير امكانات ودسترسي هاي شهري ، به انتظار ميماندند .    

      اينگونه كمبودهاي ساختاري درفضاي شهري كه  چاره جوئي براي از ميان برداشتن ان  در محدوده وظايف برنامه ريزي  شهري است؛   چه در بعد فيزيكي وچه درا بعاد ديگر اقتصادي، اجتماعي و سياسي در شهرتهران    بسيار وسيع بوده .   شاخص هاي مربوط به حقوق اجتماعي وكيفيت زندگي شهري همواره در نازل ترين سطح خود قرار داشته اند .  بنا براين  روشن استكه  از همان سالهائي كه گسترش  شهر تهران شتاب ميگرفت شكل گيري ساختارهاي فيزيكي شهري بهمان ميزان دچار توسعه نيافتگي بود كه فرضا”  ،  وضع  اشتغال وازميا ن رفتن فوق ذخيره وتداوم وجود  مازاد نيروي كار ، در ابعاد  اقتصادي اجتماعي .   روند كلان شهر شدن تهران در چنين شرايطي و با كمبود وسيع  امكانات شتاب گرفت ؛  مشكل در همه ي ابعاد مطرح بود .  حال چرا، در ان زمان ، مشاورين ومسئولين علت چنين وضعيتي را نبود اين ويا ان طرح ، ميدانستند ؛  انهم طرحي كه شكل و محتوايش از قبل با تقليد از كشورهاي غزبي معلوم ومشخص شده بود ؛ مسئله ديگري است .  يعني مسئله ايست كه درشرايط ساطه وتوسعه نيافتگي نميتوانست غير از ان باشد . 

      اكنون اگربخواهيم   وضعيت سالهاي مياني دهه چهل خورشيدي  شهر تهران را  مورد توجه قرار داده ويژگي هاي ساختاري عمده اش را دربعد فيزيكي  برجسته كنيم ؛  ميتوان برخي از انها را كه درگسترش و همچنين خصوصيت دادن به  تداوم  روند كلان شهر شدن  تهران ، مهم تر بوده اند ؛ بصورت زير مطرح نمود : 

     ـــ  ناموزوني كيفي وكمي اجزاي تشكيل دهنده ساختارفيزيكي شهر . 

    روند كلان شهرشدن شهر تهران در شرايطي در جريان بود كه در عمل ويا عمدتا”  چگونگي نياز ( انهم بميزان  حداقل)   به دسترسيها وساير تجهيزات شهري را فعاليت هاي ساختماني ويا بازار مسكني كه در شهر رونق داشت ، تعيين مينمود .  يعني بخشها ديگر اقتصادي ، نظير زير ساختهاي مربوط به استقرار صنعتي ونيازهاي معمول  درون  و بين بخشي ان، در روند ايجاد ساختارها وزير ساختهاي فيزيكي تاثير تعيين كننده اي ،  نداشتند.  بنا براين  روند كلان شهر شدن  در حالي ادامه  داشت كه اجزاي ساختار فيزيكي شهر هم توسعه شان بسيا ر نا موزون بود وهم از نظر كميتي تناسبي با نيازهاي جاري  نداشتند .  در  همه زمينه هاي مربوط به ساختار فيزيكي شهر كاستي وكمبود شديد مشاهده ميشد.   ازانجمله كمبود سطح معابر ، فضاهاي عمومي ، تجهيزات وتاسيساتي كه ميبايست،  روابط  درون كلان شهري وبين شهري ويا شبكه شهرهاي كشور را در زمينه هاي مختلف،  تقويت  نمايند .   و بلاخره بسياري از كاستي هاي نظير ان .  لذا  بعلت وجو د وتداوم كمبود هاي مذكور ، ميتوان گفت :  روند كلان شهر شد ن تهران همواره د چار  « فوق كاربرد ساختارها»  بوده ، ساختارها تا حد اشباح وفلج شدن كارائي شان بكار گرفته ميشدند .  فوق كاربرد ساختارها در بسياري ازسيستم هاي شهري كه ساختارهاي مربوطه را بكار ميگيرند  قابل مشاهده است؛ فرضا” ، سيستم حمل ونقل (ترافيك) شهري وساختارهاي فيزكي اي كه بكار ميگيرد ؛ سطح شبكه رفت وامد داخل شهروميزان ارتباطات ان باشبكه شهرها، ترمينالها حمل ونقل ، باراندازها وغيره كه همگي هم دچار ناهنجاري  وهم فوق كاربردهستند .

    ـــ  ويژگي ديگر روند كلان شهرشدن تهران ضعف وكندي شديد توسعه روابط درون حوزه كلان شهري ( ويا انتگراسيون استقرارهاي حول شهراصلي با يكد يگر     در ابعاد مختلف اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي ـ نهادي وبلاخره فيزيكي ـ فضائي با شهر اصلي است . لذا  كندي توسعه مذكور ، هم  نتيجه شرايطي است كه به حاشيه نشيني بخش مهمي از جمعيت تهران انجاميده  ؛  وهم بنوبه خود باعث تشديد ان است . 

    ــــ  ضعيف بودن درجه انتگراسيون استقرار هاي شهري در محدوده نفوذ كلان شهر تهران ( البته با توجه بوضع موجود   محدوده نفوذ كلان شهر تهران را اگر منطقه كلان شهري تهران در نظر بگيريم بيشتر با واقعيت مطابقت خواهد داشت)  بصورت مزيد برعلتي است كه ،  بصورت زمينه ساز وتشد يد كننده  « تاثير منفي ي» كمبودهاي ساختاري موجود،  عمل  نموده وموجب  ظهور عوارض منفي جديد ونا خواسته ديگري  ، گشته است .  يعني گذ شته از اينكه ضعف مذكور فرضا” بصورت مانعي در راه توسعه عمل كرده   ويااينكه حاشيه نشيني رادر همه ابعاد تشديد مينموده   ؛ باعث ظهورويا تشديد عوارضي همچون : « قطبي شدن»  ،  « افتراق»  ،  « جدانشيني » طبقات اجتماعي جامعه كلان شهر نيزگشته است . 

    

     بدين ترتيب ، در سالهاي اوليه ده چهل خورشيدي ، شهر تهران ،  در حالي كه  باتشد يد كاستي هاي فوق روبروبود؛ روند  كلان شهري  اش ادامه داشته ،  روز به روز،  هم  به جمعيتش افزوده ميشد وهم كاستيها وناهنجاريهايش فزوني ميافت .  همانطور كه قبلا مطرح گرديد از همان سالها،   به صحنه امدن مهند سين مشاور وتشديد در ماندگي نهاد هاي اجرائي   دست به دست هم داده و در واقع  ايده  « جلوگيري» را رواج دادند . در عوض اينكه در پي چاره وجوئي و هدايت اگاهانه وتوام با واقع بيني روند هاي در جريان باشند ؛ جلوگيري ، محدوديت، ممنوعيت  وكنترل را عملي تر پنداشتند .  در واقع  درچنين فضائي بود كه ،   طرح جامع شكل گرفت  .   براي شهر سقف جمعيتي تعيين گرديد  ؛  و بلاخره بسياري از محدوديت وجلوگيري هاي ديگر اعمال شدند  .    از ان ببعد ومتاسفانه تاكنون،  علاوه بر مشكلات رو به افزايش شهر كه علل اقتصادي ، اجتماعي وسياسي داشتند  ؛  ‌ مسئله ي    « تقابل » طرح جامع شهرهم  بصورت مزيد بر علت عمد ه اي بر ساير مشكلات چنان افزود ، كه گاه مشكلات مهم ديگر را تحت الشعاع ، قرار ميداد!!

     بدين ترتيب شهر تهران در روند بسط وگسترش نقش كلان شهري اش پس از سالهاي مياني ده چهل خورشيدي يعني در اين چهل سال گذشته ،   كاستي هاي ساختاري اش به همان شدت وصورت سابق  نه تنها ادامه داشته بلكه در اكثر موارد تشديد هم شده  است در مقابل چنين وضعتي  سياست هاي مربوط به توسعه شهر بهمان روال سابق ادامه يافته ، متاسفانه از نسيم دگر گون كننده انقلاب هم تا كنون بي بهره مانده ، هنوز هم اسير همان برداشتهاي كليشه اي وارداتي است . 

 

   عواقب تداوم وضع موجود :

 

     مسئله مهمي كه ميبايد از همه جهات مورد توجه قرار گيرد اين استكه : امروزه كلان شهرهاي كشور وهمچنين كليه استقرارهاي مربوط  به  فعاليت هاي اقتصادي، اجتماعي وجمعيتي با گرايش به تمركزدر كلان شهرها ها بويژه در كلان شهر تهران مواجه اند ؛ يعني چون توسعه بميزان كافي تحقق نيافته درواقع ، پديده هائي نظير تمركز استقرارها در قطبهاي اصلي ، حاشيه نشيني ، قطبي شدن  ،  افتراق  و جدانشيني  جامعه شهري بصورت « ذاتي» اين مرحله از توسعه در امده است . باتوجه به اين واقعيات ، ديديم كه سياست گذاري ، برنامه ريزي وطرحهائي كه در اين زمينه ها تهيه ميشوند ، غالبا”  با واقعيات ويا با روندهاي در جريان  در تعا رض اند ، وبهمين سبب اغلب در عوض كمك به از ميان بردن ويا تعديل مشكل ، مزيد برعلت ، ميشوند.

     درمورد عواقب اين وضعيت براي اينده كلان شهرها انچه به ادله بيشتري نياز ندارد اين استكه : درشرايط كنوني هدف جابجائي جمعيت وفعاليت ها بطور عمده كلان شهر تهران است  فرضا” در دهه اماري  1365 تا1375 جمع كل مهاجريني كه در مقصد نهائي ماندگار شده اند ، يعني تفاضل مثبت مهاجران وارد شده از مهاجران خارج شده در كل كشور 1948602 بوده است .  از اين تعداد  1429896  ويابيش از 80% در منطقه كلان شهري تهران ساكن شده اند!! ( مهاجران وارد شده وخارج شده از هر استان : 1365 ـ1375  مركز امار ايران )  

      البته به احتمال زياد اين درصدها  در دهه اماري 1375 تا  1375 ميتواند بنفع ساير شهرهاي بزرگ كشور تغيير كرده باشد؛  يعني فرضا” منطقه كلان شهري تهران در صد كمتري ازكل مهاجران رانسبت به دهه قبلي جذب كند ؛ اما با تداوم وضع موجود ، اين تغيير را نميتوان با دوام  دانسته وانرا بمثابه نوعي توزيع مهاجرت به ساير قطب هاي اصلي ، تلقي نمود .   براي اثبات اين برداشت ميتوان ادله متنوعي را مطرح نمود : 

      ــــ از انجا كه « فعلا” » يعني در شرايط حاضر افزايش جمعيت شهرها نتيجه   تحرك جمعيتي ، در قالب مهاجرت هاست ؛ مهاجرت هاي مذكور نيز تا كنون بخش عمده شان  ، حاصل دفع جمعيت از بخش روستا ئي  بوده است ؛   حال چه اين دفع ناشي از ركود ويا بعكس در مواردي بعلت برخي تغيير وتحولات ساختاري دربخش روستا ئي باشد ؛  بهر حال با اطمينان ميتوان گفت : هنوزتاثيرات  درون وميا ن بخشي اقتصاد بر تحرك جمعيتي و يادر اين مورد در ارايش استقرارها كاملا عمده نشده ،  و يا اينكه عمده شدن اش در راه است!!  ميتوان چنين نتيجه گرفت  ،كه در اينده گرايش به استقرار متمركز فعاليت هاي اقتصادي شدت بيشتري خواهد يافت ، هر چند كه در شرايط حاضر نيز شاهد اين گرايش  هستيم . (  مثلا” ، ميتوان امتناع واحد هاي تو

رضا پیوسته بازدید : 168 جمعه 21 بهمن 1390 نظرات (0)
معنای نظم شهر ( ایموس راپاپورت ترجمه سمیه جیرایی)

رابطه نظم شهر با فرهنگ و مشکل درک این دو بیان گر این  است که نظم های شهری به معنا مرتبطند و این در واقع مسأله اساسی است. برای مثال مکانی که در فضا با نظم فضایی تجلی یافته در نهایت به معنا مرتبط می شود . در اکثر شهر های سنتی ، مکان مرکزی منزلت بالا تری را نسبت به مکان پیرامونی نشان می دهد ، در شهر های خاص اروپا نظیر پاریس ( لامی 1967 ) و بولوگنا ( اشناپر ) این مورد هنوز دیده می شود . در یک کشور خاص ( مثلاً مکزیکو ) به چنین مکان مرکزی می توان  معانی متفاوت و (یا فقدان معنا ) را نسبت داد . در سکونت های اولیه اسپانیا ارتباطی میان مرکزیت و منزلت وجود دارد اما در مورد هند چنین چیزی اصلاً وجود ندارد ( استیوانیسلواسکی 1950 ، رجوع شود به راپاپورت 1977 ص 49 ) . در نهایت فرد متوجه می شود  که اکنون در ایالات متحده و به طور روزافزون در دیگر شهرهای مدرن یک رابطه معکوس وجود دارد یعنی زمانیکه شخص از مرکز شهر به سمت پبرامون آن حرکت می کند منزلت اجتماعی افزایش می یابد ، به طوریکه فاصله از مرکز و مکان خاص دارای نقش مهمی می شود. سازمان فضایی به دو نظم یعنی سبک خاص و محلی مرتبط است که به معانی و گروه استفاده کننده از آنها مرتبط است . بنابراین نقشه شهر باستان پرو در موردچان چان ( موسلی و مکی 1974 ) نشان می دهد که اندازه و مقیاس فضا ها و ترتیبات آنها به وضعیت سبک خاص و از این طریق به منزلت مرتبط است . این مسأله در مورد مصر و نوبیای باستان ( جائیکه مراکز سبک خاص نخبگان با شبکه بندی حفظ می شوند) مسلم است در صورتیکه اغلب د رپیرامون و سکونت گاهایی با موقعیت پایین تمایل به تغییر ترکیب ارگانیک وجود دارد ( کمپ 1972 ) .این دو نظم ، به جای اینکه در مناطقی از شهر ساماندهی  شده  یا نشده باشند ، به معنا مرتبطند و زمانی که درک شوند به این شیوه می توانند مطالعه شوند. این تغییر در شبکه بندی به تمایل کلی به مجزاکردن مرتبط بوده است .( استانیسلوسکی 1961 ، الی سبف 1970 ، کمپ 1972 ) که د رآن موارد ، بقای آنها باسبک های خاص و حوزه های منزلتی بالا در مقایسه با حوزه های غایب و دارای موقعیت پایین و پیرامونی ( سبک های محلی ) دیده می شود.
توجه داشته باشید که این یک مشخصه فرهنگی است و در برخی موارد برای مثال ایالات متحده ، هیچ تمایلی به شبکه بندی برای مجزاکردن وجود ندارد ، اگرچه می توان در هر حومه ای دید که گاهی اوقات نظم های جدید در دوره های اخیر جایگزین آن می شوند ( راپاپورت 1977 ص 348 نمودار 603 ) حتی زمانیکه معانی متنوعی برای تقویت پیام به کار برده می شوند یعنی سازمان فضایی و عناصربسیار دیگری دو نظم تجربی متمایز ، ویژگی ها یا محیط ها را ایجاد می کنند ، چنین معانی واضح تر می شوند. برای مثال در آمریکای لاتین به طور کلی ، این دو نظم هم مشترک و هم بسیار واضح اند .از این رو در مستیزو نظم ، ترکیب منظم خیابان با شبکه بندی ، ساختار مستمر ساختمانی ( آنچه که دیوار شهری نامیده می شود ) ، مصنوعات انسانی ، غیاب رستنی قابل مشاهده با آنچه که بیشتر به میدان ها محدود و بسیار کنترل شده ، همگی موقعیت بالا را نشان می دهند و در هند مجموعه متضاد مشخصه ها ، بی نظمی ، خیابان های پرپیچ و خم ، ساختن ساختمان های مجزا با مصالح طبیعی ، سطوح بالای رستنی های طبیعی ، همگی منزلت پایین را بیان می کنند . ( ردفیلد 1950 ، راپاپورت 1977 ص 348 ، هیل 1964 )
البته این محیطها با حضور مردمی خاص ، لباسها ، رفتارها ، فعالیت های متفاوت در مکان و زمانی که آنها رخ می دهند، نوعی از اجناس و از این رو بوها ، صدا ها ، انواع مغازه ها و آنچه آنها خریداری میکنند و ... تقویت می شوند . این واقعیت که نظم های شهری دارای معنایند ، نشان دهنده این است که هر نظم معینی به مثابه یک مجموعه منظم و از این رو مجموعه نظام مند از روابط میان اشیاء و اشیاء ، اشیاء و مردم و مردم و مردم تفسیر شده اند . این روابط مبتنی بر طرح واره هاهستند که به قوانینی هدایت می شوند د رحالیکه آنها را در بر می گیرند و ( همان گونه که در بالا بحث شد )در اتخاذ انتخاب ها به کار می روند. در نتیجه احتمالاًاین روابط بر حسب نظم شهر نسبت به عناصری که در بر می گیرند ،بسیار مهمند . بنابراین برای مثال بسیار ی از بازارها و خرید و فروش هادر محوطه های باز( که تجارب بسیار مهیج در همه اشکال حسی فراهم می کنند ) شامل عناصر بسیار کثیف برای مثال ساخت سایبان هابا گونی ، سقف های آهنی گالوانیزه شده و جعبه های پرتقال می شوند که جایگاه ها و نظایر آن را بر حسب نظم زیبا شناختی نشان می دهند ( که مسیر ارزشی ویژه ای را ارائه می دهند ) . در صورتیکه ارزش های متفاوت نشان داده شوند احتمالاً بی نظمی یا آشفتگی به طور زیبا شناختی بروز میکند . بنابراین معانی که آنها منتقل می کنند ،  برای گروه های خاصی از مردم نامطلوبند و از این رو با حضور گروه های دیگر این معانی تقویت می شوند .
به همین ترتیب نظم های شهری شامل عناصر بسیار کثیف ، زوار درفته ، کهنه و حتی نیمه مخروبه هستند ، اما این روابط احتمالاً بدین گونه اند که آنها را برای گروه هایی از کاربران بسیار مهم و مطلوب می سازند ( راپاپورت 1969 ، 1977 ) و دیگران در مورد بازارها  این عناصر کاملاً مشمئز کننده و غیر قابل تحمل را می یابند . علاوه براین ماهیت عناصر نمی توانند نادیده گرفته شوند . اول اینکه در مورد بازارها ، معانی به نظم شهر منتقل می شوند که بر رفتار تأثیر گذار است ( مثلاً فهم محله فقیر نشین که از آنها دوری شده است ) . دوم اینکه آنهااز طریق سازگاری ، معانی دیگری را ذاتاً در نظم شهر آشکار می سازند . سرانجام آنها نقشی را در محیط سامان یافته یعنی نظم تجربی به عهده دارند . ماهیت عناصر نیز در یک مقیاس بزرگتر بسیار مهم است زیرا تعریف شهر در فرهنگ های متفاوت به حضور یا عدم حضور عناصر خاص مثلاً مسجد ، کلیسای جامع ، حمام ها ، بازارها ، دیوارهای شهر یا ... بستگی دارد  ( کرف آسکاری 1969 ، ویتلی 1978 ، راپاپورت 1977 ، 1979 ) .
حتی انکار بی نظمی نوعی نظم است یعنی استفاده از مجموعه خاصی از عناصر و روابط خاص میان آنها . مثال این مورد اجتماع ضد فرهنگ واقع در حومه های شهر کالیفرنیاست که حومه آزادی نامیده شده است ( بارنت 1977 ) به نظر من دو تفسیر از این سازمان خاص شهری باید وجود داشته باشد ، یعنی دو معنا در نظر خودی و غیر خودی . خودی ها باید این نظم را حتمی بدانند ،به مثابه نظمی که انکار ارزش های پایه یعنی جسارت را نشان  میدهد که در شکل فیزیکی ،رهایی ، یکپارچگی ایدئولوژیکی و غیره تجلی یافته است . غیر خودی ها در شهر مجاور باید آن را به مثابه یک مکان نامطلوب ، کثیف و فقیر نشین با وجود مردمی بد و کثیف ببینند . ارزیابی منفی آنهاباید به دلیل فقدان نظم ( بی نظمی یا آشفتگی ) تفسیر شده باشد . این تفسیر ها به شیوه های تفسیری خود به خودی از اسکان ها و به شیوه های درک تغییرات مرتبطند که آنها را به مثابه حوزه هایی بسیار ضعیف و یا مفید تلقی می کنند . { در واقع } آنها به شیوه های تعریف از مناطق فقیر نشین مرتبطند و به معنایی حاصل از نظم های خاص متعلقند . ( راپاپورت 1977 ) .
در این موارد ، جائیکه برخی مشاهده گران بی نظمی یعنی فقدان نظم فیزیکی و اجتماعی را می بینند ، افراد دیگر نظم ها یی را می بینند که فرهنگ ، روابط اجتماعی ، کاربرد فضا و زمان محدود اما متفاوت ، قوانین ، عمل الزامی متفاوت و غیره بازتاب می کنند . در این معنا مجدداً دیده می شود که احتمالاً مقایسه نظم شهری با بی نظمی اشتباه است و صحبت از نظم های متفاوت درست تر است که برخی از آنها ( که بی نظم یا آشفته نامیده شده اند ) احتمالاً قابل درک یا  محسوس یا قابل پذیرش نبوده اند .زیرا با مجموعه ویژه ای از هنجارها ، ارجحیت ها ، قوانین فرهنگی یا طرح واره های افراد مفروض یا گروه ها ناسازگار ند ( راپاپورت 1977 ) . به عبارت دیگر ، همه شهرها و در واقع همه محیط ها با تعریف دارای نظمی هستند ، زیرا آنها منظم یعنی نتیجه مجموعه منسجمی از انتخاب های اتخاذ شده و منسجم هستند . غالباً عدم وضوح نظم های خاص برای عدم شناخت فرهنگ و از این رو نشانه هایی که معنا را منتقل می کنند ، مناسبند. تفکر در مورد صحنه ها ( setting ) زمانیکه نشانه ها را ایجاد ، بیان و درک و موقعیت اجتماعی را تعریف میکنند ، مفید است . پس از شناخت این موقعیت رفتار مناسب به وجود می آید و مردم قادرند با هم به کنش بپردازند ( راپاپورت 1977 ، 1979 )
عدم شناخت فرهنگ به این معناست که نشانه ها مورد توجه واقع نشده اند و اگر شده اند خوب درک نشده اند یا آنها احتمالاً اشتباه درک شده اند یعنی وضعیتی نامناسب را تعریف کرده اند . سرانجام این وضعیت حتی اگر هم فهمیده شود احتمالاً رفتارهای متفاوت را مطالبه می کند و یا قوانین متفاوت را به کار می برد . بنابراین در چنین مواردی مبهم است که چگونه نشانه ها ،صحنه ها و وضعیت ها تعریف می شوند که از طریق آنها قوانینی برای رفتارهای مناسب و پیش بینی شده شکل می گیرد.  از آنجائیکه نظم شهر ( نظیر نظم های محیطی دیگر ) شامل صحنه هایی می شود که موقعیت ها ، قوانین و رفتار را تعریف می کنند ، مجدداً نتیجه می شود که به جای دو گانگی یا تضادهای نظم شهری و بی نظمی ما نظم های متفاوت را مرتبط به فرهنگ می دانیم . به شهر هند توجه کنید ، در نگاه اول آن آشفته است ، گردوخاک ، بوها ، صدا ، تنوع بسیاری از مردم و آداب و رسوم بسیار متنوع و سبک ها ی ساختمانی بسیار متفاوت ، حرکت مستمر و تصادفی ، اختلاط گیج کننده حیوانات ، مردم ، دوچرخه ها ، ریکشوها ، کامیون ها و اتوبوس ها نیز وجود دارند . فعالیت ها کلاملاً گیج کننده به نظر می آیند ، همه نوع فعالیت و کاربری پیدا می شود که در یک همکناری نزدیک و فوق العاده ریز ترکیب شده اند . همه چیز در هم آمیخته است خیابان ها و مکان های دیگر پر از مردم هستند که نه تنها پیاده روی می کنند و می رانند بلکه می خوابند ، غذا می پزند ، می خورند ، مو کوتاه می کنند یا می شویند ، کار می کنند ، بازی می کنند .
اما اگرفرد شهر هند را مطالعه کند یا با آن آشنا باشد ، یا شانسی برای کشف داشته و به نشانه های شهری آشنا باشد ، کاملاً می فهمد که تا حدی نظم در آنجا وجود دارد . این نظم بر دو واحد ریخت شناسی مبتنی است که مختصراً بیان شد ، بازار طولی و واحد مسکونی سازمان اجتماعی ،که به طور متفاوت به مثابه مهالا در هند شمالی ، پل در گیراوتا ، پادا در غرب بنگال ، بیستی در بیهار شناخته شده اند . این واحدهای ریخت شناسی می توانند بر حسب دستیابی و کنترل ، شیب های نفوذ ، { فضای } عمومی در مقابل خصوصی فهمیده شوند . هر یک از این واحدهای اقامتی به لحاظ اجتماعی هماهنگند . یعنی یک نظم اجتماعی وجود دارد .این شهر کامل ساخته تبلیغات این واحدهای کوچکتر است که جداگانه به وجود آمده اند. بخشهای بزرگتر بیشتر نظم اجتماعی را از طریق عضویت گروه ، مکان ، اسم و مشخصه قابل مشاهده و نشانه ها تعریف می کنند . نظام فعالیت نیز با نشان دادن نظم و معنای واضح روشن می شود .فعالیت ها در فضا و زمان سامان یافته اند که دارای روابط و تفکیک های متمایز هستند. فعالیت بازار و قلمروی عمومی در دسترس ترند ، دسترسی به واحدهای نیمه خصوصی به شدت کنترل و مجزا شده اند و نفوذ به آنها مشکل و ناامید کننده است . در این واحدها ، نظم  مقیاس بسیار خوبی را داراست . بنابراین یک نظم پیچیده و بسیار قوی یعنی نظم فضایی ، اجتماعی بر حسب کاربردهای زمین ، بر حسب نظام فعالیتها ، قلمروها ( عمومی / خصوصی ، زن / مرد ، گروه A   / B  ) بر حسب میزان نفوذ ، وحشت ها و موقعیت ها وجود دارد. این ها در یک نظم حسی یعنی صدا در بازار ، سکوت واحد مسکونی ، ریتم های موقتی متفاوت ، بوهای متفاوت ، مشخصه های دمایی ، سطوح نور ، رنگ ها ، مسیرها ، جایگاه و بسیاری دیگر حاصل می شوند . از اینجاست که فهمیده می شود باور به وجود آشفتگی مشکل است . البته این نظم برای گروه یا افراد خاصی ( همان گونه که دیگران توصیف کرده اند ) احتمالاً هنوز دسترسی ناپذیر، نامطلوب ، نامناسب یا ناخوشاینداست. حتی ممکن است  بیشتر قابل پذیرش یا مناسب باشد ، معیارهایی نظیر سلامتی ، الزامات و محدودیت های حسی یا مشخصه های انسانی جامعه زیستی  یا روان شناختی همه فرهنگی دیگر به کار رود .در واقع فرد می فهمد که نظم مفروض کاملاً نامطلوب است . اما واقعیت این است که نظم وجود دارد

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 35
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 46
  • بازدید ماه : 44
  • بازدید سال : 183
  • بازدید کلی : 8,518